NTENT="IR" />
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کلارآباد دات کام
قالب وبلاگ

گروه طنز و کاریکاتور رجانیوز - م.ر.سیخونکچی: معاون رییس جمهور و سخنگوی دولت که انصافاً جزو معدود دولتمردان خوش‌تیپ کشور در همه ادوار است، گفته:

«تبریک و تهنیت‌های بعد از انتخابات گاهی دلی است و گاهی سیاسی. دل ما با کسی که سال 84 پیروز شد اصلاً صاف نشد و هیچ وقت نتوانستیم او را به عنوان مظهر جمهوریت مردم فهیم و با فرهنگ و صادق جمهوری اسلامی ایران بدانیم. شاید هم اشتباه می‌کردیم اما به هرحال اگر دوباره به عقب برگردیم فکر می‌کنم انتخاب‌های من درست بود هرچند به وسلیه اکثریت تایید نشد».

باتوجه به اینکه دولت با چیزی در حدود هفت دهم درصد توانسته است پیروزی قاطعی را در همان دور اول انتخابات کسب کند، طبیعی است که بخشی از مردم ایران هم به جناب سخنگو تاسی کرده و منطق ایشان را وارد زندگی روزمره خود کنند؛ اینطوری:

 1

-          آقا لطف کنید مدارک ماشین رو بدید؟

-          برای چی سرکار؟

-          چراغ قرمز رو رد کردید؟ متوجه نشدید؟

-          متوجه که شدم... اما راستش رو بخواید من هیچ وقت نتونستم دلم رو با این قوانین راهنمایی رو رانندگی صاف کنم! یعنی حتی اون وقتی که بچه بودم و کنار دست بابام میشستم و ایشون پشت چراغ قرمز وای میستاد یه احساس «دل صاف ناشدگی» پیدا می‌کردم!

2

-          نفر اول رو چرا کُشتی؟

-          دلم باهاش صاف نبود آقای قاضی!

-          مگه چی کار کرده بود؟

-          اون کار خاصی نکرده بود، من دلم باهاش صاف نبود!

-          نفرات بعدی رو چرا کشتی؟

-          با اونها هم دلم صاف نبود.

-          به همین سادگی؟

-          به همین سادگی چیه آقای قاضی! صاف نبودن دل رو دست کم نگیرید! خیلی چیز مهمیه...

-          تا کی می‌خواستی به این قتلهای زنجیره‌ای ادامه بدی؟

-          تا وقتی که دلم با همه صاف بشه!

3

-          آقای دکتر من یه جوریمه!

-          چه جوریتونه عزیزم.. یک کم بیشتر توضیح بدید.

-          یه جوریمه دیگه... نمیشه توضیح داد...

-          خب آخه من تا ندونم شما چه جوریتونه که نمیتونم درمانتون کنم.

-          آخه نمیدونم چی بگم...

-          مثلا بگید چه حالاتی دارید؟

-          آهان... راستش... خیلی عصبانی هستم... دارم میترکم!... احساس میکنم مردم اندازه من نمی‌فهمند..

-          درسته... دیگه چی؟

-          اوووممممم.... از اینکه مردم مثل من فکر نمی‌کنن خیلی ناراحتم... دلم می‌خواد خرخره مردم رو بخاطر بعضی کارهاشون بجویم...

-          آفرین... دیگه؟

-          اصلاً فکر می‌کنم من وسط یه مشت آدم بد انتخاب کن دارم تلف می‌شم... استعدادهام داره هدر میره... بقیه رو که می‌بینم بخاطر تصمیمات و انتخابهاشون می‌خوام تف کنم تو صورتشون!

-          درسته... بگید ببینم، یه احساس دوگانه‌ای هم نسبت به دموکراسی ندارید؟ این احساس که فکر کنید فقط وقتی بقیه مثل شما رای بدن دموکراسی اجرا شده؟

-          چرا... چرا... دقیقاً همینطوره!

-          احتمالاً بعضی وقتها هم فکر می‌کنید سیزده بزرگتر از بیست و چهاره؛ درسته؟

-          آره... آره... اتفاقا همین دیروز رفته بودم یه لباس بخرم، بیست و چهار تومن بود. سیزده تومن دادم به فروشنده و گفتم چرا بقیه‌ش رو نمی‌دی؟ گفت بقیه کدومه مرد حسابی، تو که هنوز اندازه قیمتش هم پول ندادی... من هم شاکی شدم، در یک رفتار مدنی و به نشانه اعتراض، در سکوت کامل طرف رو آتیش زدم!

-          متوجه شدم... شما دچار «دل ناصافی» شدید... راستش این مشکل درمانی هم نداره! بعضیا اینجوری هستن دیگه، کاریش نمیشه کرد، دوره‌ایه، میاد و میره، معمولا هم هر چهار یا هشت سال تکرار میشه!


[ دوشنبه 93/4/30 ] [ 8:35 عصر ] [ م.ص ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
لینک های مفید
لینک دوستان
لینک های مفید
امکانات وب
عمارنامه : نجوای دیجیتال بصیرت با دیدگان شما 		AmmarName.ir

بازدید امروز: 582
بازدید دیروز: 1639
کل بازدیدها: 4979536